گلاله.....

عشق ناکام

گلاله.....

عشق ناکام

عشق


عمری با غم عشقت نشستم
به تو پیوستم واز خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود
تو را دیدم. پرستیدم . شکستم  

 

 


عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم
درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی...
در آغوشت قرار خواهم گرفت بی هیچ کلامی
در آغوشت خواهم ماند بی هیچ کلامی
شاید احساسم اینگونه نمیرد

 

 
کسی رو دوست داشته باشی ؛ نمی تونی تو چشماش زول بزنی ؛ نمی تونی دوری شو تحمل کنی ؛ نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری ؛ نمی تونی بهش بگی چقدر به اون نیاز داری ؛ واسه همینه که عاشقا دیوونه آدم ها به هم گل می دهند ، چون معنای حقیقی عشق در گل ها نهفته است ؛ کسی که بکوشد صاحب گلی شود؛ زیبایی پژمردن اش را هم خواهد دید؛ اما اگر به همین بسنده کند که گلی را در دشتی بنگرد ، همواره با او خواهد ماند؛ چون آن گل با عصر هنگام ، با غروب خورشید ، با بوی زمین خیس و با ابرهای افق می میرد 

 

 


من غریبه ی دیروزم و آشنای امروز
و فراموش شده ی فردا
پس در آشنایی امروز می نگرم
تا در فراموشی فردا یادم کنی

خدا حافظی

روزی صدبار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم


 

 

یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن 

 

 

 

میرسد روزی که بی من لحظه ها را سرکنی

میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

میرسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو ازبر کنی   

 

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمیارد / و باران ناامیدی بر سرم یکریز میبارد


چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟ / چگونه میروی با اینکه میدانی چه تنهایم


  

 

همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس دوری را میدیدم، اکنون شد آنچه نباید میشد، خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ


 

 

 

جمعه

کسی در باد می خواند تو را تا اوج می خواهم 

 

برای ناز چشمانت چه بی صبرانه می مانم 

 

دلم تنگ است و بی یادت در این غربت نمی مانم 

 

تو هستی در وجود من تو را هرگز نمی رانم 

  

 

 

ترس از عشق، ترس از زندگی است، آنان که از عشق می گریزند، مردگانی بیش نیستند. ( برتراند راسل) 

 

میدونم یه روز از کنارم میری بهترین روزم تو این چند ساله دیروز جمعه بود